اشعار مناجات با امام حسین(ع)
بنویسید مرا بی سر و سامان حسین
جگری سوخته و پاره گریبان حسین
پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس
بنگارید مرا دست به دامان حسین
روضه ای باز بخوانید و ، هلاکم بکنید
روی قبرم بنویسید پریشان حسین
پروراندند مرا پای همین هیئت ها
از همان روز ازل خورده ام از نان حسین
کاش در کرببلا جام شهادت نوشم
بسرایند مرا جزء شهیدان حسین
شبِ بی گریه در این عشق حرام است مرا
این چنین است شبِ ریزه خور خوان حسین
بنویسید روی مشک علمدار حرم
جان عالم به فدای لب عطشان حسین
به خدا این پسر حضرت زهرا باشد
روی خاک است چرا پیکر عریان حسین
رضا باقریان
***********************
در غم تو ، گریه در صبح و مسا والاتر است
چشم جاری ، از تمام چشمه ها بالاتر است
گریه ی طفلانه ای دارم که شکرش واجب است
از بزرگی کردن ، این حال و هوا بالاتر است
قصدم از این رفت و آمد ها ، تماشای تو بود
دیدن روی طبیبان ، از دوا بالاتر است
حمدلله روزی ام شد باز گریانت شوم
روضه ها عرش است ، از اینجا ،کجا بالاتر است
خوب بنگر در میان نوکرانت یا حسین
دستهای خالی این بینوا بالاتر است
بر روی نی کرد ،دشمن جمله سرها را ولی
رأس سقا را نفهمیدم چرا بالاتر است
در ازای صد هزاران عمره ، تنها لحظه ای
معتکف بودن میان کربلا بالاتر است
آنقدر با درد جان کندی که فهمید عالمی
فاطمه ذبح عظیمش از منا بالاتر است
بقعه ها بالا سری دارند ، اما کربلا
احترام و حرمت پایین پا بالاتر است
***********************
تا بیرقت به روی سرم سایه گستر است
من کافرم اگر که دلم جای دیگر است
از هر کجا که پر بکشم کربلا روم
تا هست گنبد تو کبوتر کبوتر است
ما را ز جمع اهل قیامت قلم زنید
هر شب میان روضه مان شور محشر است
ما را دوباره عمه سادات خوانده است
شکر خدا که بر دلمان نام نوکر است
ما را همیشه وقف عزاخانه کرده اند
عاشق شدیم اگر همه از نذر مادر است
آتش زدیم هرچه که داریم پای عشق
آقا سری بزن که نفسهای آخر است
حسن لطفی
***********************
جمع رسل محو در صفات تو هستند
وقف نشان دادن حیاط تو هستند
ذات وجودی انبیای الهی
جمع شده در میان ذات تو هستند
جلوی ربی عارفان حقیقت
کاسه به دست تجلیات تو هستند
جلوه مکن بندگان به کفر می افتند
جلوه نکرده هنوز مات تو هستند
جام بهشتی و نهر های بهشتی
گوشه ای از برکت فرات تو هستند
گندم شهر ری ات که روزی ما شد
دوستانت پی زکات تو هستند
روز قیامت اگر نیامده از راه
منتظر کشتی نجات تو هستند
طفل رضیع تو دستگیر دو عالم
گر چه کودک ولی پیر دو عالم
علی اکبر لطیفیان
***********************
جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم
غرقه ی درد، ولی زخم جگر نفروشم
زندگی بی نمک روضه ی تو شیرین نیست
نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم
دل به شب های عزاداری تو خوش کردم
خرقه ی مشکی خود را به سحر نفروشم
گریه آباد شدم خانه ات آباد حسین
به دو صد درّ و گهر دیده ی تر نفروشم
دستهایم عوض کرببلا...؛ می ارزد
ببُریدش، که پرم را به ضرر نفروشم
وقت پرپر زدنم رقص طرب خواهم کرد
دست را می دهم و باده طلب خواهم کرد
پر شکسته به تمنای چمن می آیم
آخر الامر به دیدار تو من می آیم
گرچه قسمت نشده تا به حضورت برسم
عطر سیبم که گه از سوی قرن می آیم
وقت رجعت که سر از خاک برون می آری
بی کفن سوی تو من پاره کفن می آیم
آن قدر در وسط روضه زبان می گیرم
لال هم گر که بمیرم به سخن می آیم
باز از آن چه که آمد سر تو می گویم
باز از غارت انگشتر تو می گویم
محسن حنیفی
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: مناجات با امام حسین(ع)مناجات های محرمی
برچسبها: اشعار مناجات با امام حسین(ع) مهدی وحیدی